آنکه دانشش را در نهان به کار نبندد، درعیان رسوایش کند . [امام علی علیه السلام]

همروشنان
جمعه 85/10/1 ::  ساعت 2:40 صبح

حتماً طوری شده! چرا کسی نمی‌آید بیدارم کند؟ همه‌ی صورت‌های مالی تکمیل شده و فردا باید به مدیرعامل گزارش کنم! حتماً از سرعت عمل من خوشش می‌آید! هوا حسابی گرم شده، کاش می‌توانستم بلند شوم و پنجره را باز کنم. شاید هنوز صبح نشده. شاید فقط نیم ساعت به خواب رفته‌ام اما انگار ده دوازده ساعت تمام خوابیده‌ام. دیرم نشده باشد! ماه گذشته سه بار مرخصی گرفتم. امروز حتماً باید به موقع به جلسه برسم. دست و پاهایم عجیب کرخت شده. هیچ صدایی نمی‌شنوم! هوا سنگین شده خیلی. شاید شب زلزله آمده و الان زیر خروارها خاک و آجر مانده‌ام! شاید هم تا حالا مرده باشم! اگر مرگ همین‌طور باشد خیلی خوب است. فقط نمی‌دانم چرا نمی‌توانم تکان بخورم. کیفم را کجا گذاشته‌ام ... پرونده‌ها را دیشب دم دست گذاشتم وقت تلف نکنم. اما چه اتفاقی افتاده. هیچ چیز سر جایش نیست. باید هر طور شده چشمم را باز کنم و از سر جایم بلند شوم.

 

جسد تکانی خورد و گردنش را بالا آورد. پاهایش را از تخت آویزان کرد و بلند شد نشست. کورمال کورمال روی تخت و میز کنار تخت دست کشید.


¤ نویسنده: kokoespero


جمعه 85/10/1 ::  ساعت 2:40 صبح
سردبیر گفت: بازم که این روزنامه پر از اشتباه چاپیه! امروز صد نفر زنگ زدن و اعتراض کردن.
تایپیست جوان، بی‌حوصله نگاهی به صفحه‌ی اول انداخت.
 سرش را خاراند و گفت: اجازه میدین از امروز شماره‌ی تلفن روزنامه رو هم اشتباه چاپ کنیم؟


¤ نویسنده: kokoespero


جمعه 85/10/1 ::  ساعت 2:40 صبح

 خاکستر پاییز

چتر رویا را

زاغارتِ پیچک کرد

 

از ذخیره‌های چاله

پرده‌ای از چاه

پیچید تا ته خاکستر

 

خاکستر زاغارت

و رویای پیچک

عبور پاییز را

چترید


¤ نویسنده: kokoespero


جمعه 85/10/1 ::  ساعت 2:40 صبح
کوهستان شمال زنجان، کوه گاوازنگ

¤ نویسنده: kokoespero


چهارشنبه 83/10/23 ::  ساعت 12:59 صبح

"Almost Heaven" as in "Falling Short of"

Lad Moore

Moving to West Virginia was not what I envisioned would actually happen when I read the contest rules---an essay-auction by mail---and the prize---a totally free house precariously perched above Tallmansville Lick. "Send a photo of yourself and your spouse with your essay of no more than 256 words, describing why you would be the perfect person(s) to own this house."

How could my story about Beth"s terrible childhood have been what would touch the owners---so horribly graphic and all?

Very desperate to get immigrants I thought, as I drove down to the licensing office to trade my Texas plates for those of the "Almost Heaven" state. I had two ten-year old cars, the 1974 Oldsmobile that Beth said was the last of the body-slammers, and my "74 Corvette, the remnant of my youth---fading color, like my proud hair.

The ordeal took two hours. State law says that cars brought into West By God Virginia are levied a sales tax as if new---using current book value. "Double Taxation!" I protested to the clerk, busily popping her Doublemint.

"Six hundred-twelve Dollars," she said, clicking her abused nails on the rubbed-raw Formica counter.

"Let me see the head guy," I demanded.

"No head guy. Fishing at Stonecoal," she said. "Caught six big trout Monday."

"Did he fillet them?" I asked, hoping chumminess might lessen the penalty for bringing in previously-taxed cars.

"Nope---he was using worms I think," said the woman who had just used finger-math to figure my tax.


¤ نویسنده: kokoespero


<      1   2      

3لیست کل یادداشت های این وبلاگ


خانه
مدیریت وبلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه

:: کل بازدیدها :: 
1359

:: بازدیدهای امروز :: 
0

:: بازدیدهای دیروز :: 
13


:: درباره من :: 

همروشنان

:: لینک به وبلاگ :: 

همروشنان

::آرشیو وبلاگ ::

زمستان 1385
زمستان 1383

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: اشتراک درخبرنامه ::